یادداشت، مصطفی مرتضوی
تقویت نهادها راهبردی برای نظام سازی در دوران زعامت رهبر انقلاب

یادداشت- مصطفی مرتضوی: هنگامی که از مراحل عینیت یافتن اندیشه سیاسی صحبت میکنیم میتوانیم از سه مرحله نهضت، نظام و تمدن نام ببریم. هر کدام یک از این مراحل برای استقرار خود نیازمند یک سری از لوازم هستند.
نظامسازی ادامه حتمی نهضت
هنگامی که نهضتی محقق میشود برای استمرار خود نیاز دارد که به نظام تبدیل شود و الا دوامی ندارد. همانطور که نهضت لوازم خاص خود را دارد، نظامسازی هم نیازمند یک سری از اسباب برای برقراری، تثبیت و تکامل خود است. یکی از مهمترین این لوازم برای بقا و ارتقای نظام سازی، ایجاد نهادهایی درون این نظام سیاسی است.
نهضت مردمی انقلاب اسلامی پس از پیروزی توانست با ایجاد نظام جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی اولین گام در نظام سازی را محکم بردارد اما نظام سازی فرآیند مستمر است و این گونه نیست که با تشکیل اولیه حکومت، این مهم به پایان بپذیرد.
اشارتی به تجربه نظامسازی صفویه
نظام سازی شیعه در طول تاریخ تجربه چندانی ندارد و شاید تنها تجربه قابل توجه آن در زمان نظام صفویان باشد. در آن دوران شاهد بودیم که شاه اسماعیل صفوی با همراهی عصبیت قزلباشان و تفکری که در نزد سلسله شیخ صفی پرورش یافته بود حکومتی سرتاسری تشکیل دهد و مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی کند. او موسس نظام شیعی شیعیان بود و با نهضت اولیه خود اصول اولیه را به صورت کلی و اجمالی بنا نهاد.
پس از او از میان شاهان صفوی شخصیت شاه طهماسب بود که به صورت جدی نظام سازی را قوام بخشید. او با فراخوانی علمای بزرگ از جمله محقق کرکی، توانست برای اداره امور مملکتی به سمت قانون و فقه برود و ایدئولوژی مدنظر خود را تا تمامی سطوح و ارکان امتداد دهد به نحوی که زبان و بیان مدنظر این حکومت در تمامی مبانی و سرشاخه ها خود را نشان داد. میوه آن چه شاه اسماعیل کاشت و شاه طهماسب بارور کرد را شاه عباس چید و توانست محصول این نگاه را در زمینههای مختلف برداشت کند.
پس اگر خواستار رسیدن به حرکت چندجانبه تمدنی مانند یا گسترده تر از آن چه در زمان شاه عباس شاهد بودیم نیازمند دورانی هستیم که در آن نظامسازی بر پایه تقویت نهادها و استقرار حکومت قانون تداوم یابد.
جمهوری اسلامی در سه مرحله
به همین منظور میتوان حیات جمهوری اسلامی را به سه مرحله کلی تقسیم کرد. مرحله اول که به ده سال اولیه این نظام برمیگردد عمده توجهات به مقوله جنگ معطوف شد و در آن زمان به صورت طبیعی تصمیمات در اتاقهای فرماندهی اخذ میشد و بهای کمتری به نهادهای منسجم داده میشد. در این ایام ما شاهد آن بودیم که شخصیتها جایگاه برجستهای دارند. حتی نهادها نیز با شخصیت شاخص آنها شناخته می شد. برای مثال شخصیت آقای هاشمی، برجستهتر و شناخته شدهتر از کلیت مجلس بود. در جهاد سازندگی و یا در بنیاد شهید، نمایندگان امام خمینی بیشتر از خود آن نهادها مطرح بودند. حتی در شهرها نیز شخصیتهای محوری دیده میشد. پیشتر از آن هم شخصیتهای بزرگ چندان با پست خود شناخته نمیشدند مثلا شهید چمران بیش از هر چیز با شخصیت خودش شناخته میشد تا وزارت دفاع.
این در حالی است که در زمان فعلی وضعیت کاملا فرق میکند و دیگر آن گونه نیست که در یک شهر همه کاره یک شخص یاشد و یا موضع یک شهر با امام جمعه یا روحانی بزرگ آن شهر شناخته شود. در نهادهای بزرگ هم شاهد آن هستیم که افراد میآیند و میروند و کلیت ماموریت و رسالت آن سازان همچنان برقرار است و هویت نهادهای اساسی تعریف شده با افرادشان نیست.
دوره دوم جمهوری اسلامی معطوف به دوران سازندگی شد. در این زمان تمرکزات بر روی عقب افتادگی های از رژیم سابق و ویرانیهای زمان جنگ بود. در آن شرایط هم به طرز قابلی به نهادسازی توجه نشد تا آن که به دوره سوم رسیدیم. دورهای که از سال ۷۶ شروع شد و تا امروز ادامه دارد.
دوره توجه به نهادسازی
در این دوره توجه به نهادسازی بیش از گذشته احساس شد و د راس این جریان مقام معظم رهبری بر نهادسازی تاکید داشتند. احکام ایشان مدتدار بود برای مثال 5 ساله و در آن احکام ماموریت ها و شرح وظایف اصلی بیان میشد. همزمان با این حرکت کلی نوعی از استقلال در رفتار این نهادها دیده میشد که برای بلوغ ارکان نظام حیاتی بود برای مثال به نظر میرسد دخالتهای مستقیمی در برنامههای صداسیما وجود ندارد و این نهاد تصمیمات درون سازمانی خود را دنبال میکند. در شورای نگهبان شاهد ردصلاحیتهایی بودیم که به معنای نظر شخص رهبری نبوده است اما ایشان پیوسته از کلیت حیثیت شوران نگهبان و تصمیمات مهم آن حمایت کردند. این حمایت به معنای تایید نظر اشخاص داخل آن نهاد نیست بلکه به منظور تقویت این نهاد برای آینده انقلاب اسلامی است.
حتی در راستای بسط این نهادها، اتفاقاتی افتاد که میتواند برای صدور به کشورهای دیگر هم مناسب باشد برای مثال آن چه از مجمع تشخیص مصلحت نظام خواسته شد و تقویت جایگاه این نهاد در این سالها میتواند الگو باشد.
تقویت نهادها محصول زعامت آیت الله خامنهای
در نهایت حاصل سه دهه زعامت حضرت آیت الله خامنهای بدون شک قدرتمند شدن نظام به وسیله تقویت نهادهاست. ایدئولوژی انقلاب اسلامی به واسطه این سازمانها بسط یافت. حتی بسیج هم در طی روندی به سمت تشکیلاتی شدن هر چه بیشتر رفت. به این وسیله قدرت بلامنازع شخصیتهای مطرح اول انقلاب کاهش یافت و انقلاب اسلامی برای چرخش قدرت آماده شد به این معنا که با تمام شدن عمر یا طول حیات سیاسی نیروهای وفادار اول انقلاب، اکنون جوانان و نسل های آینده سر کار میآیند این در حالی است که کلیت مسیر ایدئولوژی منحرف نمیشود و آنچه اداره امور کشور را بر عهده دارد مسیر خود را ادامه میدهد.
تفاوت نهادها در نظام اسلامی و تمدن غربی
آن چه گفته شد مربوط به مرحله نظامسازی است این مهم تا مرحله حرکت به سمت تمدنسازی باید پیش برود. در این میان دو تفکر اساسی وجود دارد کسانی که معتقند نهادها همان سازمان هایی هستند که باید روند مدرن شدن ما را تسهیل کنند تا در نهایت ما نیز به نظام جهانی ملحق شویم. در طرف مقابل نگاهی وجود دارد که هدایت آن بر عهده رهبر معظم انقلاب است. مطابق با این نگاه مباحثی چون جنبش نرم افزاری و تولید علم مطرح میشود و هدف آن است که نهاد و سازمان ها بتوانند با طی مسیر و وظایف خود آرمانی متعالی را نشان دهند. این نگاه متعالی همان تشکیل تمدن اسلامی در افق انقلاب اسلامی است. این مهم نیازمند طی کردن روندی در نظام جمهوری اسلامی است که در طی این مسیر تشکیلات و نهادهای مناسب و درخور خود پدیدار شود.
افزودن نظر