یادداشت مهدی سلیمانیه
از "بایودنت" تا "هومکِر"
رویش نیوز- یادداشت- مهدی سلیمانیه دوستی داشتم که در شرکت تولید لوازم خانگی دسینی کار میکرد. من فکر میکردم که دسینی، شرکتی اروپایی است و شرکتشان نمایندگی آن را دارد. سر صحبت که باز شد، فهمیدم که ماجرا اصلاً اینطور نیست: ظاهراً دسینی، در اروپا، وجود خارجی ندارد. سایتی هم که به نام آن وجود دارد، در ایران به ثبت رسیده. شرکت ایرانی است اما طوری نشان میدهد که محصولاتش خارجی هستند. چرا؟ چون جامعه به محصولات خارجی اقبال بیشتری نشان میدهد. او میگفت که شرکتهای فراوانی در ایران از این مسیر تبعیت میکنند: ایرانی هستند، اما طوری نشان میدهند که گویی محصولاتشان خارجی است. پیچیده شدهی همان برچسبهای برندهایی که از کودکی عادت کردهایم روی جنسهای ایرانی بچسبانند...
آن زمان، تعجب کردم. اما بعدها، با برانگیخته شدن حساسیتم، متوجه شدم که این یک الگوست: محصولات آرایشی بهداشتی MY را نگاه میکردم: نه تنها هیچجایی از محصول نشانی ایرانیاش درج نشده، بلکه تمام سعی و تلاش صورت گرفته تا مشخص نشود که این محصول ایرانی است. حتی برچسبی شبیه به برچسب مجوز واردات روی قوطیهایش نصب میشود. کارخانهی گلرنگ، با تمام گستردگی محصولاتش، برندهایی دارد که تمایل ندارد مشخص شود که ایرانی هستند. مثل Ave.
بسیاری از نامهای محصولات دیگر هم از همین قاعده تبعیت میکنند: یوگوماست (یوگورت انگلیسی + ماست فارسی)، محصولات بهداشتی هوم کِر (Home care) و ... هیچکس هم متعرض این میزان از تسلیم شدن به منطق غلط بازار به منفعلترین شکلش نمیشود. جالب اینجاست که حتی کارخانجات وابسته به حاکمیت مدعی اسلامی بودن و ضدغرب بودن هم از این قاعده تبعیت میکنند! مثلاً کارخانهی آدامسسازی مینو که بخش عمدهی سهامش متعلق به بخشی از نهادهای وابسته به اسرای جنگ ایران و عراق است و حجتالاسلام ابوترابی چند سال قبل در یک برنامه زنده رادیویی رسماً افتتاحش کرد، نام محصولاتش را "بایودنت" گذاشته است! مبادا نشانی از ایرانی بودن و غیرغربی بودن محصول دیده شود و روی فروشش تأثیر منفی بگذارد.
جامعهشناسی فرانسوی به نام پییر بوردیو، از مفهومی به نام "انقلاب نمادین" سخن گفته بود. تحولی در نمادها: اسامی، تصاویر، بوها، مزهها، .... . واقعیت این است که انقلاب 57 ایران و سپس حکومت اسلامیاش، در ایجاد انقلابی نمادین شکست خوردند. علیرغم تمامی های و هویها، حکومت اسلامی برآمده از انقلاب 57، در ساختن نمادهایش برای زندگی روزمره به سختی شکست خورد و تسلیم سیل غرب و شرق شد. «استقلال»، معنایی جز این نداشت.
جامعهی ما هم همینطور. ما نتوانستیم "نماد"های خودمان را بسازیم و به "خود بودن"مان افتخار کنیم. هنر و جسارت این را از خود نشان ندادیم که دیگران را تصویری که از خودمان ارائه میدهیم، علاقمند کنیم و با افتخار سرمان را بالا بگیریم و ایرانی بودنمان را فریاد بزنیم. کاری که تُرکها و برندهای لباسشان، هندیها و صنعت رایانه و بالیوودشان، کرهایها و صنعت و سریالهایشان و بسیاری دیگر در دنیا انجام دادند.
ما، نامهایمان را گم کردهایم.
پ.ن: هم توانش را داریم و هم نمونههای موفقی چون برند لوازم بهداشتی "سینره"، سینمایمان، برخی هنرمندانمان چون تناولی و ... که از دل سنت، نمادها و اسامی خودی را به برندی جهانی بدل کردهاند. پیش از انقلاب هم چهرههایی چون فرح دیبا تا حدی در این مورد گامهای مثبتی برداشتند: از برندسازی صنایع دستی ایرانی تا ساخت بناهای ایرانی و نهادسازیهای فرهنگی. اما در برآیند کلی، نه آن حکومت و نه حکومت پساانقلابیاش، هر یک به دلایلی متفاوت، نتوانستند "نام و نشان" ایرانی را با اعتماد به نفس گره بزنند.
منبع: کانال اینکُجا
افزودن نظر