یادداشت - عماد طیبی:
مدرسه به سبک پادگان!
سرویس اجتماعی رویش نیوز- عماد طیبی: زمانی که به دوره آموزشی سربازی رفتم خاطرات دوران مدرسه برایم زنده شد! خیلیها احتمالاً از سربازی رفتن میترسند بچهها هم از رفتن به مدرسه! اما بالاخره سربازی را باید رفت چه بخواهی چه نخواهی! مدرسه را هم همینطور! اگر میخواهی سر کار بری و ازدواج کنی باید سربازی رفته باشی، مدرسه را هم همینطور، اگر مدرسه نری با سواد نمیشی، دکتر مهندس نمیشی و کسی بهت کار نمیده!
اولین چیزی که در مدرسه یاد گرفتیم چی بود؟ احتمالاً به صف شدن! اولین چیزی هم که در سربازی به ما یاد دادند در بدو ورود به پادگان به صف شدن بود. بعد در دسته و گروهان تقسیم شدیم و بعد طبق قد کد خوردیم. مدرسه هم همینطور بود، کلاسبندی میشدیم و طبق قد روی نیمکتها مینشستیم! اما یک چیز برعکس بود، توی سربازی قدبلندترها میشدند ارشد، اما تو مدرسه اغلب نیمکت جلو و قدکوتاه ترها درسخونهای کلاس بودند. فرمانده دسته و گروهان که دقیقاً منو یاد ناظم مدرسهمون میانداختند اما فکر کنم از ناظممون مهربونتر بودند! اینجا مشابهت اسمی جالبی هم وجود داره نیروهای نظامی و ناظم!
احتمالاً مشابهت اصلی مدرسه و پادگان در همین نحوه نظمدادنشون باشه. در مدارس ما سعی در ایجاد نظم بیرونی دارند تا شاید منجر به نظم درونی شود اما این نظمهای مصنوعی مدارس هیچوقت نظم واقعی و درونی را در ما ایجاد نکرد. به نظر بنده یکی از اصلیترین اشکالات فرهنگی جامعه ما همین عدم نظم و عدم سیستمی کار کردن، نداشتن راهبرد و مدیریت در سازمانهاست و جالب این است که این مشکل اساسی در کشوری وجود دارد که در مدارس آن از همان لحظه اول سعی در نظم دهی دانش آموزان و کلاسها دارند. اصلاً یکی از علل اصلی مقابله بدنه و ساختار آموزش و پرورش با تحول همین است که میترسند نظم به هم بخورد.
ما جلوههای زیادی از این جنس نظم را در مدارس مرسوممان میبینیم: ساختمانهای مدارس با راهروهای منظم و کلاسهای همشکل و حتی طبقات مشابه، دستشوییهای ردیف شده در حیاط، خطکشیهای آسفالت حیاط، زنگهای درسی و تفریح متوازن، برنامههای درسی ثابت در کل سال، لباس فرم مشابه و مصادیق زیاد دیگر که مشابهت آن با پادگان نظامی در حدی هست که حتی بتوانیم مبانی ایجاد آن دو را هم یکی بدانیم.
اگر در تاریخ ایجاد و تحول مدارس دنیا جستجویی بکنیم، متوجه میشویم مدارس فعلی ما به دنبال نظام صنعتی در زمان رضاخان وارد کشور شد و بعد از مدتی کمکم بساط مکتبخانهها که خودشان را به روز نکرده بودند جمع شد و ساختار نظام آموزشی فعلی ایجاد شد. تشکیل ارتش منظم و همین سبک پادگانی امروز هم در همین برهه تاریخی صورت گرفت. مسئله خیلی ساده است با نگاه دوران صنعتی، جامعه نیاز به امنیت و توسعه دارد، امنیت توسط نیروهای نظامی و توسعه توسط صنعتگران صورت میگیرد. برای تأمین این دو نیروی انسانی باید آموزش صورت گیرد، بنابراین مدارس شکل میگیرند هم مدارس نظامی هم مدارس صنعتی. برای اینکه کارها سریع پیش رود در یک روندهای ساده و کارخانهای همه باید آموزشهای لازم از قبل مشخصشده را ببینند و همه طبق بخشنامهها عمل کنند تا نیروی مناسب نظامی یا صنعتی تربیت شود. شما تمامی شاخصههای فعلی ساختار مدارس را با ساختار نظامی و ساختار صنعتی مقایسه کنید، تقریباً همگی یکسان است. نگاه به دانشآموز برای تربیت خودش نیست بلکه نگاه به او یک نگاه ابزاری به عنوان یک موجود منفعل همچون یک جسم بی جان است که باید به عنوان پیچ و مهرهای در ساختار صنعت و در راستای منافع آن قرار گیرد.
در مورد این مشابهتها خیلی بیشتر میتوان مثال زد اما شما خودتان به مصادیق بیشتری فکر کنید و اجازه دهید یک گام جلوتر برویم. ما هنوز در حدود 90 سال قبل خودمان و 100 تا 200 سال قبل غرب ماندهایم؛ ما باید یک چیز را به قطع باور کنیم و آن اینکه آموزش و پرورش ما ساختار تربیتی نیست و ما اصلاً در کشورمان ساختار تربیتی نداریم! آموزش و پرورش ما طراحی شده است برای صنعت که امروزه حتی همان نیروی صنعت را هم تأمین نمیکند و تبدیل به یک ساختار فشلی شده است که از پس هیچ کاری بر نمیآید و خودش در خودش مانده است. تمام مشکلاتی که از آن در مورد تربیت و آموزش سخن میرود ناشی از این است که کل این ساختار مبتنی بر یک نگاه نظامی و صنعتی است و باید کل ساختار را از مبنا کنار زد. در مورد نظم حتی در راهبردهای نظامی نوین خود ما هم سالها و از دفاع مقدس به این نکته رسیدهایم که ارتش مبتنی بر عقیده و جوشیده از درون بسیار کارآمدتر از ارتش منظم به سبک رضاخانی است. این یک اصل واضح تربیتی است که نظم در دانشآموز باید از درون بجوشد نه صرفاً با فشار مطلق بیرونی.
راهکارهای مسائل ما خیلی پیچیده نیست، ما برای اینکه از زندانهای مدارس رهایی پیدا کنیم ابتدا باید از زندان ذهن خودمان آزاد شویم و بفهمیم که مدرسه میتواند و باید چیزی غیر از این مدارس نظامی و کارخانهای باشد. تمام پیشفرضهای قبلی در مورد مدرسه را باید کنار زد. بینشها و ساختارهای ما اساساً باید اصلاح شود. از ساختمان قوطیکبریتی و حیاطهای با آسفالت لخت و کلاسهای مربعی گرفته تا زنگ بندیها، کلاس محوری و معلم محوری و کتاب محوری همهی اینها را باید از بنیاد تغییر داد. کل ساختار فعلی را بزنید کنار و از نو و با مبانی تربیتی صحیح شروع کنید به تعریف یک ساختار تربیتی. چرا باید همهی محتواهای آموزشی در کلاس تعریف شود، آیا در کارگاههای عملی، اردوها، فضاهای مجازی و... محتواها قابل آموزش نیست! چرا کتابی که میشود در خانه خواند در کلاس بخوانیم، چرا یک فرد نتواند از معلمها یا حتی مدارس مختلف استفاده کند، چرا آموزش و تربیت در تابستانها باید تعطیل شود، چرا باید سال بندی آموزشی داشت؟! چرا سرعت تحصیل همه دانش آموزان همسن باید یکسان باشد؟!
شاید کسی بگوید طراحی این نظامهای جایگزین کار سختی است. مشکلی نیست یا بیاید به گذشته خودمان مدارس حوزوی قدیم خودمان بازگشت کنیم و یا بیایید از غرب فعلی تقلید کنیم! بجای اینکه از نظام صنعتی صد سال قبل غرب تقلید کنیم. بیایید سری به مدارس فعلی آنجا بزنیم، حتی اگر تقلیدی عمل کنیم از وضعیت فعلی بهتر خواهد بود؛ اما با فرض طراحی مدلهای نظام جایگزین هم باید نظام فعلی آموزشی را به سمت آن سوق داد. راهکارها واقعاً پیچیده نیست. ما جزو اندک کشورهایی با ساعات آموزشی 90 دقیقهای هستیم، ما جزو اندک کشورهای کتاب محور هستیم. اینها گامهای سادهای است ساعات کلاس درسی را کاهش دهید، اجازه دهید دانش آموزان برخی دروس را زودتر خواندهاند امتحان بدهند و در کلاس شرکت نکنند، دانشآموزی که دیپلم زبان دارد چرا باید در کلاس الفبای زبان بنشیند. مدارس جدیدی که ساخته میشود را متناسب مدلهای جدید آموزشی بسازید. انرژی این همه مؤسسات کنکوری را به سمتهای دیگری مثل تدوین کتب درسی نه کمکدرسی سیر دهید. برای نظام گزینش ورود به دانشگاهها امتیازی برای کارهای پژوهشی و جشنوارههای علمی قرار دهید.
در انتها دوباره این جمله را تکرار میکنم ما برای اینکه از زندانهای مدارس رهایی پیدا کنیم ابتدا باید از زندان ذهن خودمان آزاد شویم و بفهمیم که مدرسه میتواند و باید چیزی غیر از این مدارس فعلی باشد.
افزودن نظر